Thursday, July 21, 2005

Freedom for Akbar Ganji


freedom for Akbar Ganji

His Excellency Hojjatoleslam Sayed Mohammad Khatami
The PresidencyPalestine Avenue
Azerbaijan Intersection
Tehran,
Islamic Republic of Iran

3 June 2005

Excellency,

We, the undersigned member organisations of the International Freedom of Expression Exchange (IFEX), are writing to call for the permanent release from prison of journalist Akbar Ganji.
Our members welcomed the news earlier this week that Ganji had been granted a week-long leave from Evin Prison in Tehran. As you are aware, he was said to be in very poor health. Doctors had recommended that Ganji be hospitalized for back problems and asthma, which worsened because of his prison condition. His lawyer, Nobel peace laureate Shirin Edabi, voiced great concern about his health. We trust that, during his temporary release from prison, Ganji will be given required medical \treatment in order to improve his health.
Now that Ganji has been released from Evin Prison, we urge that his freedom from incarceration be made permanent and that he not be returned to prison next week. He has already served more than five years of his prison sentence, much of it in solitary confinement. His health, already weakened by the imprisonment, will only worsen and reverse any gains made during this week of freedom.
We believe that Akbar Ganji has been held in violation of his right to freedom of expression, as guaranteed by Article 19 of the Universal Declaration of Human Rights. We call for his immediate and unconditional release, by which he will not have to return to Evin Prison next week. This action by your government will underscore the humanitarian concerns for Ganji's well-being and be seen as a positive development by the international community.

Sincerely,

AMARCCartoonists Rights Network
CJFECPJ
Freedom House
MISA
Norwegian PEN Centre
PEN American Center
PEN CanadaWPFC
Case File Number: PL05-05

2 comments:

John said...
This comment has been removed by a blog administrator.
John said...

يكشنبه 2 مرداد 1384

نامه اكبر گنجی به آيت‌الله منتظری

طوطی نقل و شكر بوديم ما
مرغ مرگ انديش گشتيم از شما

فقيه آزاده، ظلم ستيز، شجاع و پشتيبان مظلومان
حضرت آيت الله العظمی منتظري

نامه محبت آميز مورخ ٢٥/٤/٨٤ حضرتعالی، خونی گرم در رگ‌های بی‌خون من جاری كرد. از سالها پيش شما برای من نماد شجاعت و ايستادگی در برابر خودكامگان بوديد و هميشه دوست داشتم در مكتب شما شجاعت بياموزم.
پس از اعدام گسترده زندانيان در تابستان ١٣٦٧ و سكوت همگان در برابر آن جنايت ضدبشری، فقط و فقط شما در برابر آن ايستادند؛ غافل از آنكه هر كس در مقابل جنايت سكوت نمايد، به همان ميزان در آن مشاركت دارد. پس از آن هم با آن كه حضرتعالی را در بيتتان زندانی كردند، از تمامی زندانيان سياسی، فارق از عقايد متفاوتشان، دفاع كرديد و حامی جدی خانواده آنها بوديد و هستيد. شجاعت و مردانگی شما تا حدی است كه حتی مخالفان جدی شما نيز بارها بدان اعتراف كرده‌‌اند.

حضرتعالی با آن كه از نويسندگان جدی قانون اساسی و يكی از تئوريسين‌های نظريه ولايت فقيه بوديد، خيلی زود به اين مساله پی برديد كه معضل اصلی ناشی از همين تئوری است. آن نظريه وقتی از عالم انتزاع به زمين واقعيت پای می‌نهد و لباس عينيت به تن می‌كند، چهره غيرانسانی خود را عيان می‌سازد. شما سعی كرديد تا ولايت فقيه را به "نظارت فقيه" فرو كاهيد تا شايد گره از كار فروبسته جمهوری اسلامی بگشاييد؛ اما مشكل ايران با زوال انديشه و لايت فقيه و رفتن مصداقش حل خواهد شد.

من و دوست عزيزم سعيد حجاريان، نظام سلطانی را اصلی‌ترين مساله عرصه سياسی ايران می‌دانيم. آقای حجاريان پيش از دوم خرداد ٧٦، مقاله‌ای بلند در ماهنامه اطلاعات سياسی - اقتصادی درباره نظام سلطانی و راه‌های گذار از آن به نظامی دموكراتيك منتشر كرد. حجاريان می‌خواهد قدرت سلطان را كاهش دهد و او را به ملكه انگليس تبديل نمايد. اما من می‌گويم ما به شاه و ملكه نياز نداريم. محل نزاع، مشروطه‌خواهی و جمهوری‌خواهی است. به گمان من نافرمانی مدنی مهمترين تاكتيك برای گذار از سلطانيسم به دموكراسی است. سعيد حجاريان، نافرمانی مدنی را "فشار از پايين" نام نهاده است. او می‌خواهد از طريق فشار از پايين، از قدرت سلطان (رهبر) بكاهد.
"عدم همكاری" با حاكم شخصی، تاكتيك ديگری است كه بر آن تاكيد كرده‌ام. در اينجا هم با حجاريان در يك جبهه قرار داريم. فردای روزی كه آقای عبدالله نوری را در زندان اوين حبس كردند، در دفتر صبح امروز با حضور مرحوم دكتر نوری جلسه‌ای داشتيم در اين باره كه "چه بايد كرد؟". قرار شد دكتر نوری به آقای نوری بگويد با استعفا از مجمع تشخيص مصلحت نظام، حكم رهبری را پس دهد چرا كه فردی كه به تبليغ عليه نظام محكوم شده است، صلاحيت تشخيص مصلحت نظام را ندارد.

اين، همان تاكتيك عدم همكاری با حاكم خودكامه است. آقای كروبی پس از انتخابات رياست جمهوری اخير، با استفاده از همين تاكتيك از مشاورت رهبری و عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام استعفا كرد. تمامی احكام سلطان فاقد مشروعيت (اعتبار) است و برای گذار به دموكراسی بايد عدم همكاری با خودكامه را برگزيد.
در خصوص آقای خاتمی هم روشن است كه پس از ١٢ مرداد،‌ آقای خامنه‌ای وی را به عضويت مجمع تشخيص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مشاور رهبری منصوب خواهد كرد. آقای خاتمی، شجاعت آقای كروبی را ندارد، لذا با پذيرش حكم، درجلسات شركت خواهد نمود. اما پس از مدتی رفته رفته، شركت خود را در آن جلسات به صفر خواهد رساند؛ يعنی همان كاری كه مهندس موسوی و آقای موسوی خوئينی‌ها كردند؛ اما عدم همكاری شفاف چيز ديگری است.

آيا آقای خاتمی نمی‌داند كه آقای خامنه‌ای چگونه از وی برای برگزاری انتخابات نامشروع مجلس هفتم و رياست جمهوری به منظور يكپارچه كردن حاكميت استفاده و او را مجبور كرد تا هر دو انتخابات را سالم و دموكراتيك بخواند؟ آقای خاتمی دموكراسی و انتخابات آزاد و منصفانه را به خوبی می‌شناسد. با اين همه حكومت مادام العمر آقای خامنه‌ای را دموكراسی می‌خواند و رهبر را الگوی جوانان معرفی می‌نمايد.

به گمان من نخبگان ما امروز بيش از هر زمان ديگری با فرهنگ دموكراتيك آشنا هستند. پيشگامان دموكراسی و آنان كه فرايند دموكراسی را در جوامع غيردموكراتيك پيش برده‌اند، به هيچ وجه تا حد نخبگان ما فيلسوف و تئوريسين نبوده‌اند. مشكل اصلی ما "فقدان دانش دموكراتيك" نيست، بلكه عدم آمادگی برای پرداخت هزينه است. دموكراسی به مردان عمل، زنان شجاع و جوانان ايستا نياز دارد. راهگشای آزادی و حقوق بشر، ايثار و از خودگذشتگی است، نه صرفا آشنايی با فرهنگ مدرن. بايد مدرنيته و نظام اجتماعی مدرن را شناخت، و بين نظر و عمل، پيوند برقرار كرد تا دموكراسی برپا گردد.

حضرتعالی به خوبی می‌دانيد كه چرا حجاريان ترور و ويلچرنشين و گنجی زندانی و مرغ مرگ انديش شد؟ چرا محسن كديور ١٨ ماه و عبدالله نوری سه سال زندانی شدند؟ محسن كديور سالهاست كه مشغول نشان دادن سست و بی‌دليل بودن نظريه ولايت فقيه است و آقای نوری در مقابل شخص ولی فقيه ايستاد. در واقع آقای خامنه‌ای چنان همه جا را پر كرده است كه هر كجا پا گذاشته شود، به حريم او تجاوز شده و هر كجا دستی رها شود، با او برخورد خواهد كرد.

حضرت آيت الله!

حضرتعالی به خوبی به اين امر وقوف داريد كه عالم سياست با عالم شعر و شاعری تفاوت دارد. ابهام و ايهام، ذاتی شعر و شاعری است، اما شفافيت و صراحت، ذاتی عرصه سياست دموكراتيك است. از اين رو، آقای خمينی به صراحت تمام می‌گفت: "شاه بايد برود" اينك هم به صراحت و روشنی تمام بايد گفت: "آقای خامنه‌ای بايد برود" چرا؟ برای اين كه بنا بر نظريه آقای خمينی، آقای خامنه‌ای اينك از رهبری، خود به خود ، عزل شده است. آقای خمينی می‌گويد: "هر فردی از افراد ملت حق دارد مستقيما در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و او بايد جواب قانع كننده دهد و در غير اين صورت اگر برخلاف وظايف اسلامی خود عمل كرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است."
(آيت الله خمينی، صحيفه نور، جلد ٤، ص ١٩٠)

طی سالهای گذشته، بارها آقای خامنه‌ای از سوی افراد مختلف استيضاح شده است، اما نه تنها به پرسش‌های پرسش كنندگان پاسخ نگفته است، بلكه پرسش كنندگان را به شدت سركوب كرده است. مطابق انديشه آقای خمينی، آقای خامنه‌ای ديگر زمامدار جمهوری اسلامی ايران نيست و از اين سمت عزل شده است.
فقيه عاليقدر!

به خاطر اين عقيده تاكنون بيش از ٢٠٠٠ روز حبس را در دوره رهبری آقای خامنه‌ای تحمل كرده‌ام. اما اينك بخش رسانه‌ای قتل‌های زنجيره ای،‌از پروژه مرگ گنجی سخن می‌گويد، يعنی آنها به دنبال مرگ من هستند. يكشنبه شب ٢٦/٤/٨٤ ، سعيد مرتضوی به ديدن من آمد، می‌گفت مرگ تو صددرصد به نفع جمهوری اسلامی ايران است، ولی اگر تو بميری و بيگانگان جوسازی كند، پنجاه درصد برای نظام مضر است. ما تو را به بيمارستان آورديم تا اين ميزان را كاهش دهيم. مرگ در بيمارستان، طبيعی است. گفت اگر اين‌ها را بيان كنی من آن را تكذيب می‌كنم. از سوی ديگر مرتضوی به يكی از وزرا گفته است همسر گنجی با فحاشی او را مجبور به اعتصاب غذا كرده است. در مصاحبه‌ای در روز دوشنبه ٢٧/٤/٨٤ مدعی شده: "دوستانی كه در رسانه‌ها به ايشان توصيه می‌كنند كه دست از اعتصاب غذا بردارد، همين افراد حسب اطلاعات واصله، مشوق اصلی او در اقدامات غيرمتعارف هستند". حضرتعالی، دكتر سروش، آقای حجاريان، آقای كديور و ديگر دوستان از طريق رسانه‌ها به من توصيه كرده‌اند كه اعتصاب غذا را بشكنم، اما دادستان تهران مدعی است اين عزيزان مرا ترغيب به اعتصاب غذا می‌كنند.
مساله مشخص است: آقايان می‌خواهند مرا بكشند و آن را به گردن همسر و دوستانم بيندازند. اما بايد بدانند كه گنجی، زهرا كاظمی نيست. اگر گنجی به هر طريق بميرد قاتل او آقای خامنه‌ای است. آقای خامنه‌ای با فعال كردن سعيد مرتضوی و بخش رسانه‌ای قتل‌های زنجيره‌ای، ممكن است بتواند از شر گنجی خلاص شود، اما نمی‌تواند از مسئوليت قتل او گريبانش را رها سازد. اگر گنجی كشته شود، مرگ او، مرگ آزادی، دموكراسی و حقوق بشر نيست. مرگ گنجی ممكن است آبی در كوير باشد و بذرهای آزادی را سيراب نمايد.

اكبر گنجي جمعه ٣١/٤/٨٤
چهل و دومين روز اعتصاب غذا

http://mag.gooya.com/politics/archives/033739.php