بله نبود يك استراتژي و هماهنگي و اتحاد بين مخالفين نظام اسلامي و بهتر است بگوييم ديكتاتوري دسته جمعي آخوندها و آخوند مالانده ها يا آخوند مالانده شده ها نييجه اي بهتر از اين ندارد
تنها براي خنده
سنای بلژيک اعلام کرد که ملاقات خانم ليزين و ساير رهبران سنا با هيات دوازده نفری ايرانی به دليل "امتناع مستمر" همتای خانم ليزين از دست دادن با وی لغو شده است.
بلژیکی ها شیفته آبجو و شراب هستند، ولی مسلمانان از نوشیدن مشروبات الکلی منع شده اند من اين درخواست را به صورت مکتوب دريافت نکرده بودم، ولی غير مستقيم از من خواسته شده بود که مشروب سرو نکنم. حتی برای فردی به بردباری هرمان دکرو، اين گستاخی است
هرمان دکرو، رييس پارلمان بلژيک
پيش از اين نيز کشمکش بر سر شراب سبب شده بود هيات ايرانی خشم رييس پارلمان بلژيک را برانگيزد، زیرا وی عقیده دارد هیات ایرانی می بایست درخواستهای خود را کتبا ارایه می کرد
گزارش کامل کنفرانس "ایران پس از انتخابات" با حضور شخصيت های برجسته ايرانی از طرف احزاب سبز پارلمان اروپا http://mag.gooya.com/politics/archives/032212.php
نقد آقاي مسعود بهنود١ به نوشته هفته پيش ٢ من فرصتي را پيش آورده است تا به توضيح چند نكته اساسي بپردازم. اين نكات را فهرست وار در چند بند خلاصه مي كنم.
1 - نوشته آقاي بهنود از اين كه نسل امروز چه مي گويد و چه مي خواهد شروع شده و اين كه اين نسل "از تفحص در احوال اشخاص بي زار است ". البته موضوع نوشته من نه بيان خواست ها و آرمان هاي نسل امروز بود و نه تفحص در احوال اشخاص. من خود را سخنگوي نسل امروز نمي دانم كه از جانبشان سخن بگويم ، و كاربرد زبان تعارف را در مورد آنان نيز نادرست و زيانبار مي دانم. مي دانم كه آرمانخواهي در نهاد نيروهاي جوان است و همانان حامل جنبش هاي اجتماعي هستند، ولي اين را نيز مي دانم (و نسل جوان بايد بداند) كه هر نسلي به درستي راه خود ايمان داشته است. در دوران نهضت ملي شدن نفت ، شاعر مي سرود كه "اندرين عصر تمدن هست ملت هوشيار". در دوران انقلاب هم مقاله ها و گفتارهاي مبالغه آميز در باره بيداري مردم و شعور سياسي جوانان كم نبود. نتيجه آن "بيداري "ها را ديديم. سئوال اين است كه آيا بايد هر نسلي از نو بپا شود و همه چيز را خود تجربه كند و يا به نفع خود او است كه از گذشته بياموزد؟ و ما حاملان تجربيات نسل هاي پيشين با تعارفات مبالغه آميز در مورد جوانان چه خدمتي به آنان مي كنيم ؟ آيا به جاي اين گونه تعارفات بهتر نيست كه تجربيات خود را در اختيار آنان بگذاريم تا اشتباه ما را تكرار نكنند؟
٢ - نوشته من از مقوله تفحص در احوال اشخاص نبود، و ربطي به حركت كساني كه كنفرانس برلن را به تشنج كشاندند يا به سعيدي سيرجاني و فروهر طعن مي زدند نيز نداشت. من خود در كنفرانس برلن بودم و آن روش ها را تقبيح كرده ام. از مبارزات دموكراتيك مردم و شخصيت هاي داخل كشور و حقوق آنان ، صرف نظر از مواضع سياسي آنان ، قلما و عملا حمايت كرده ام. آناني را كه گذشته افراد را براي قضاوت حال آنان ملاك قرار مي دهند به نقد كشيده ام. و بارها گفته ام كه اگر كسي مرتكب جنايتي نسبت به ديگري شده البته بايد روزي در دادگاهي صالح و عادلانه پاسخگو باشد، ولي اگر منظور اشتباه سياسي است كه به مصداق "گر حكم شود كه مست گيرند" كمتر كسي مي تواند مدعي معصوميت شود و حق زدن سنگ اول را به خود بدهد. و بالاخره حقوق دموكراتيك هيچ كس را نمي توان به دليل گذشته اش از او سلب كرد و يا مدعي شد كه او در ادعاي دموكراسي خواهي خود نمي تواند صادق باشد. ولي مي توان ادعاهاي دموكراسي را با محك هايي سنجيد و ديد كه آيا في المثل ما ارزش هاي حقوق بشري را جهانشمول مي دانيم و يا معتقد به نوعي نسبيت (زماني ، فرهنگي يا جغرافيايي) در باره آن ها هستيم.
٣ - از "مست بودن " همه سخن رفت. ولي اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه اين همه از مسئوليت برابر برخوردار نيستند. بايد بين كسي كه به قدرت مي چسبد و يا در خشونت قدرت حاكم شريك مي شود يا از آن حمايت مي كند با ديگري كه در برابر قدرت به دفاع برخاسته است تفاوت قايل شد. آيا عمل آنان كه پاي چوبه هاي دار به هلهله برمي خيزند و چوبي هم به سر محكوم مي زنند با كسي كه براي فرار از چوبه دار به هر وسيله اي متوسل مي شود هم ارز است ؟ كسان زيادي بوده اند كه در خشونت هاي رژيم شاه يا جمهوري اسلامي شريك بوده اند و يا از آن ها حمايت كرده اند. از آنان گذشته ، حتي در بين نيروهاي سياسي مخالف نيز چه بسيار كسان كه اعدام هاي بي رويه اوايل انقلاب را ستودند و يا اقدام دانشجويان خط امام در اشغال سفارت آمريكا را تاييد كردند. آيا تمامي اينان جز با پذيرش نادرستي كار پيشين خود مي توانند ادعاي آزاديخواهي و دمكراسي داشته باشند؟و آيا نبايد بين موضعگيري علي كشتگر و محسن ميردامادي تفاوتي قايل شد؟ آن كه روزي در پاي قدرت سينه مي زده است و امروز ادعاي آزاديخواهي و دموكراسي مي كند چه تضميني دارد كه فردا پاي قدرت ديگري سينه نزند؟ اشغال سفارت آمريكا را شايد بتوان نوعي عكس العمل در برابر قدرت (خارجي) تلقي كرد. ولي اين تلقي فقط براي چند ساعت يا روزهاي اوليه آن صادق است. پس از آن ،كار دانشجويان خط امام ابزاري در دست قدرت بود و وسيله اي براي سركوب نيروهاي دموكرات و ليبرال ، و فجايعي كه پس از تثبيت قدرت روحانيان در رژيم جمهوري اسلامي پيش آمد. توجيه اين عمل پس از مشاهده همه عواقب سغ و جنايت بار آن چندان با ادعاهاي متمدنانه امروزين مرتكبان آن نمي خواند. خشونت از موضع قدرت حاكم ، خشونت نلسون ماندلايي نيست.
٤ - به هر حال ، سخن من بر سر مواضع امروزين افراد است و نه آن چه كه ديروز كرده اند (كه حساب ديگري دارد و حسابرس ديگري). سخن بر سر اين است كه ما از آزادي و دموكراسي و مدنيت و حقوق بشر چه مي فهميم ، و در وراي ادعاهاي ما چه نهفته است. و آيا اگر كسي "امروز" از گروگانگيري آمريكاييان بيست و چند سال پيش تحت عنوان "شرايط روز" دفاع كند اين نگراني را پيش نمي آورد كه او ممكن است با تغيير "شرايط" از يك عمل ناقانوني و خلاف عرف و اخلاق بين المللي باز دفاع كند؟ توضيح بيشتر اين نكته را به نقل از پيام خصوصي دوستي مي آورم كه در برخورد به نوشته هفته پيش من و نقد آقاي بهنود براي من فرستاده است:
"گفتن اين كه مردم بايد در مورد گذشته موضع بگيرند فقط يك مچگيري نيست. غرض تخطئه آنان نيز نيست. مسئله اين است كه "امروز" آنان چه مي كنند. اين افراد (از انديشمنداني چون سروش گرفته تا همه علي و نقي ديگر) كه امروز فرياد دموكراسي و آزادي را سر داده اند بايد نشان دهند كه منظورشان از اين مفاهيم چيست و چه استنباطي از آن دارند. آن چه كه تا كنون ديده شده اين است كه اينان پيرو نوعي "دموكراسي موضعي " هستند كه به دليل نماي فريبنده آن به مراتب خطرناكتر است.
"ميردامادي و هم انديشانش در واقع مي گويند كاري كه كرده اند (يا تاييد كرده اند) در معناي مطلق آن "نادرست " نيست و بلكه به شرايط بستگي دارد. بنا بر اين ، در "آن شرايط" اين عمل توجيه پذير بوده ، و حالا نيست. معناي اين حرف آن است كه اگر "شرايط مناسب " ديگري پيش بيايد آنان معتقدند كه آن كار درست خواهد بود. اكنون ، "شرايط" موضعي را ايجاب مي كند كه آنان گرفته اند (اين عمل ناخودآگاهانه است ، آنان واقعا درك نمي كنند كه اين انديشه هاي باز زاده شده تا چه حد متزلزل است). برخورد انتقادي به گذشته ، و پذيرفتن اين واقعيت كه "نادرست " در هر زمان نادرست است ، بخشي از تحولي است كه آنان فكر مي كنند از آن گذشته اند. ولي آنان از اين مرحله نگذشته اند، و بايد اين واقعيت را به آنان يادآور شد! در فضاي امروز جامعه ما بسيار ساده مي توان بر روي قطار آزادي و دموكراسي پريد، ولي آنان كه امروز با يك چشم برهم زدن و بدون تعمق كافي در مورد معاني آن چنين مي كنند به همان سادگي در صورت تغيير شرايط از آن پياده مي شوند.
"در آمريكا در مورد رفتاري كه در جريان جنگ جهاني دوم با آمريكاييان ژاپني الاصل شد ٥٠ سال برخورد انتقادي جريان داشته است. امروز كسي ترديد نمي كند كه چنين رفتاري بد است ، ولي همه نمي پذيرند كه اين رفتار در آن موقع نيز بد بوده است. بسياري به اين نتيجه رسيده اند كه آن حادثه لكه ننگي بر تاريخ آمريكا بوده است. از سوي ديگر، كساني مي انديشند كه در آن شرايط كه آمريكا زير حمله ژاپن بوده چنين رفتاري اگر چه توجيه ناپذير ولي قابل فهم بوده است. اينان كساني هستند كه با يك اتفاق ديگر (مثلا حمله ديگري كه چند هزار آمريكايي را بكشد) آمادگي آن را دارند كه همان رفتار يا بدتر از آن را تكرار كنند. اينان همان مردماني هستند كه پس از ١١ سپتامبر خواهان بازداشت و اخراج همه اهالي خاورميانه اي بودند و در "شرايط مناسب " مي توانند اكثريت آمريكاييان را نيز پشت سر خود بسيج كنند. ولي آمريكا اين خوشبختي را دارد كه نظامش فقط تابع راي كور مردم نيست ، و براي حفظ حقوق مدني و اساسي شهروندان در برابر خواست اكثريت ، از مكانيزم هاي قوي (و نا منتخب) كنترل و تعادل خاصي برخوردار است. در عين حال و با وجود همه اين مكانيزم هاي ايمني ، بي عدالتي هاي زيادي در اين كشور چشم مي خورد.
"ما پيش از آن كه نظامي ايجاد كنيم كه در آينده بتواند ما را از شر خود مان حفظ كند بايد با همه اشتباهاتي كه در گذشته مرتكب شده بوديم برخورد كنيم. اين يك روند پاكسازي ملي است. گرايشي وجود دارد كه مي انديشد هر چه "مردم مي خواهند" مقدس است. كساني كه نامستقيم جنايات گذشته را تاييد كرده اند مي گويند فريب خورده اند، و آنان كه مستقيما در اين جنايات دست داشته اند با گفتن اين كه "مردم " چنين مي خواسته اند از خود دفاع مي كنند. بايد گفت كه "مردم " اشتباه كرده بودند!! در واقع ، تا هنگامي كه جامعه ما نتواند از روند دردناك پذيرش مسئوليت ناروايي هاي گذشته بگذرد، و صميمانه به اين نتيجه برسد كه هيچ جنايتي به دليل شرايط قابل توجيه نيست ، تضميني وجود نخواهد داشت كه در مقطعي از زمان اين اشتباهات را تكرار نكند.
"ما بايد يك بار براي هميشه بپذيريم كه "آرمان هاي صميمانه ، به جا و درست ما براي آزادي و دموكراسي " را آخوندها از چنگ ما بيرون نياوردند - و بلكه ما چنين آرمان هايي نداشتيم! آري ، ما رشد كرده ايم و بالغ شده ايم و اكنون چيزهاي ديگري در مقايسه با آن روزها مي خواهيم. ولي اين تحول به آن سادگي كه برخي مي پندارند نيست. ما هنوز شاهد درك و تعهد عميقي در باره تمامي ايده هاي زيبايي كه امروز همه مدعي آن هستند نيستيم. من شخصا براي يك لحظه نمي توانم بپذيرم كه اكثريت كساني كه امروز ظاهرا تحول يافته اند حتي معنا (و بهاي آن) آن چه را كه مي گويند درك مي كنند - و اگر چنين بود اينان شايد نمي توانستند به اين سرعت بر روي اين قطار بپرند!"
3 comments:
بله
نبود يك استراتژي و هماهنگي و اتحاد بين مخالفين نظام اسلامي و بهتر است بگوييم ديكتاتوري دسته جمعي آخوندها و آخوند مالانده ها يا آخوند مالانده شده ها نييجه اي بهتر از اين ندارد
تنها براي خنده
سنای بلژيک اعلام کرد که ملاقات خانم ليزين و ساير رهبران سنا با هيات دوازده نفری ايرانی به دليل "امتناع مستمر" همتای خانم ليزين از دست دادن با وی لغو شده است.
بلژیکی ها شیفته آبجو و شراب هستند، ولی مسلمانان از نوشیدن مشروبات الکلی منع شده اند
من اين درخواست را به صورت مکتوب دريافت نکرده بودم، ولی غير مستقيم از من خواسته شده بود که مشروب سرو نکنم. حتی برای فردی به بردباری هرمان دکرو، اين گستاخی است
هرمان دکرو، رييس پارلمان بلژيک
پيش از اين نيز کشمکش بر سر شراب سبب شده بود هيات ايرانی خشم رييس پارلمان بلژيک را برانگيزد، زیرا وی عقیده دارد هیات ایرانی می بایست درخواستهای خود را کتبا ارایه می کرد
http://www.bbc.co.uk/persian/business/story/2005/06/050630_ra-iran-hadad.shtml
آيا اميدي به اتحاد هست؟
كنفرانس بروكسل
گزارش کامل کنفرانس "ایران پس از انتخابات" با حضور شخصيت های برجسته ايرانی از طرف احزاب سبز پارلمان اروپا
http://mag.gooya.com/politics/archives/032212.php
برخورد انتقادی به گذشته
بهترين خدمت ما به نسل امروز است
دكتر حسين باقرزاده
سهشنبه ٢٧ آبان
١٣٨٢
(2003November 18)
hbzadeh@btinternet.com
http://archiv.iran-emrooz.de/bagerzadeh/bagerzadeh.html
نقد آقاي مسعود بهنود١ به نوشته هفته پيش ٢ من فرصتي را پيش آورده است تا به توضيح چند نكته اساسي بپردازم. اين نكات را فهرست وار در چند بند خلاصه مي كنم.
1 - نوشته آقاي بهنود از اين كه نسل امروز چه مي گويد و چه مي خواهد شروع شده و اين كه اين نسل "از تفحص در احوال اشخاص بي زار است ". البته موضوع نوشته من نه بيان خواست ها و آرمان هاي نسل امروز بود و نه تفحص در احوال اشخاص. من خود را سخنگوي نسل امروز نمي دانم كه از جانبشان سخن بگويم ، و كاربرد زبان تعارف را در مورد آنان نيز نادرست و زيانبار مي دانم. مي دانم كه آرمانخواهي در نهاد نيروهاي جوان است و همانان حامل جنبش هاي اجتماعي هستند، ولي اين را نيز مي دانم (و نسل جوان بايد بداند) كه هر نسلي به درستي راه خود ايمان داشته است. در دوران نهضت ملي شدن نفت ، شاعر مي سرود كه "اندرين عصر تمدن هست ملت هوشيار". در دوران انقلاب هم مقاله ها و گفتارهاي مبالغه آميز در باره بيداري مردم و شعور سياسي جوانان كم نبود. نتيجه آن "بيداري "ها را ديديم. سئوال اين است كه آيا بايد هر نسلي از نو بپا شود و همه چيز را خود تجربه كند و يا به نفع خود او است كه از گذشته بياموزد؟ و ما حاملان تجربيات نسل هاي پيشين با تعارفات مبالغه آميز در مورد جوانان چه خدمتي به آنان مي كنيم ؟ آيا به جاي اين گونه تعارفات بهتر نيست كه تجربيات خود را در اختيار آنان بگذاريم تا اشتباه ما را تكرار نكنند؟
٢ - نوشته من از مقوله تفحص در احوال اشخاص نبود، و ربطي به حركت كساني كه كنفرانس برلن را به تشنج كشاندند يا به سعيدي سيرجاني و فروهر طعن مي زدند نيز نداشت. من خود در كنفرانس برلن بودم و آن روش ها را تقبيح كرده ام. از مبارزات دموكراتيك مردم و شخصيت هاي داخل كشور و حقوق آنان ، صرف نظر از مواضع سياسي آنان ، قلما و عملا حمايت كرده ام. آناني را كه گذشته افراد را براي قضاوت حال آنان ملاك قرار مي دهند به نقد كشيده ام. و بارها گفته ام كه اگر كسي مرتكب جنايتي نسبت به ديگري شده البته بايد روزي در دادگاهي صالح و عادلانه پاسخگو باشد، ولي اگر منظور اشتباه سياسي است كه به مصداق "گر حكم شود كه مست گيرند" كمتر كسي مي تواند مدعي معصوميت شود و حق زدن سنگ اول را به خود بدهد. و بالاخره حقوق دموكراتيك هيچ كس را نمي توان به دليل گذشته اش از او سلب كرد و يا مدعي شد كه او در ادعاي دموكراسي خواهي خود نمي تواند صادق باشد. ولي مي توان ادعاهاي دموكراسي را با محك هايي سنجيد و ديد كه آيا في المثل ما ارزش هاي حقوق بشري را جهانشمول مي دانيم و يا معتقد به نوعي نسبيت (زماني ، فرهنگي يا جغرافيايي) در باره آن ها هستيم.
٣ - از "مست بودن " همه سخن رفت. ولي اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه اين همه از مسئوليت برابر برخوردار نيستند. بايد بين كسي كه به قدرت مي چسبد و يا در خشونت قدرت حاكم شريك مي شود يا از آن حمايت مي كند با ديگري كه در برابر قدرت به دفاع برخاسته است تفاوت قايل شد. آيا عمل آنان كه پاي چوبه هاي دار به هلهله برمي خيزند و چوبي هم به سر محكوم مي زنند با كسي كه براي فرار از چوبه دار به هر وسيله اي متوسل مي شود هم ارز است ؟ كسان زيادي بوده اند كه در خشونت هاي رژيم شاه يا جمهوري اسلامي شريك بوده اند و يا از آن ها حمايت كرده اند. از آنان گذشته ، حتي در بين نيروهاي سياسي مخالف نيز چه بسيار كسان كه اعدام هاي بي رويه اوايل انقلاب را ستودند و يا اقدام دانشجويان خط امام در اشغال سفارت آمريكا را تاييد كردند. آيا تمامي اينان جز با پذيرش نادرستي كار پيشين خود مي توانند ادعاي آزاديخواهي و دمكراسي داشته باشند؟و آيا نبايد بين موضعگيري علي كشتگر و محسن ميردامادي تفاوتي قايل شد؟ آن كه روزي در پاي قدرت سينه مي زده است و امروز ادعاي آزاديخواهي و دموكراسي مي كند چه تضميني دارد كه فردا پاي قدرت ديگري سينه نزند؟ اشغال سفارت آمريكا را شايد بتوان نوعي عكس العمل در برابر قدرت (خارجي) تلقي كرد. ولي اين تلقي فقط براي چند ساعت يا روزهاي اوليه آن صادق است. پس از آن ،كار دانشجويان خط امام ابزاري در دست قدرت بود و وسيله اي براي سركوب نيروهاي دموكرات و ليبرال ، و فجايعي كه پس از تثبيت قدرت روحانيان در رژيم جمهوري اسلامي پيش آمد. توجيه اين عمل پس از مشاهده همه عواقب سغ و جنايت بار آن چندان با ادعاهاي متمدنانه امروزين مرتكبان آن نمي خواند. خشونت از موضع قدرت حاكم ، خشونت نلسون ماندلايي نيست.
٤ - به هر حال ، سخن من بر سر مواضع امروزين افراد است و نه آن چه كه ديروز كرده اند (كه حساب ديگري دارد و حسابرس ديگري). سخن بر سر اين است كه ما از آزادي و دموكراسي و مدنيت و حقوق بشر چه مي فهميم ، و در وراي ادعاهاي ما چه نهفته است. و آيا اگر كسي "امروز" از گروگانگيري آمريكاييان بيست و چند سال پيش تحت عنوان "شرايط روز" دفاع كند اين نگراني را پيش نمي آورد كه او ممكن است با تغيير "شرايط" از يك عمل ناقانوني و خلاف عرف و اخلاق بين المللي باز دفاع كند؟ توضيح بيشتر اين نكته را به نقل از پيام خصوصي دوستي مي آورم كه در برخورد به نوشته هفته پيش من و نقد آقاي بهنود براي من فرستاده است:
"گفتن اين كه مردم بايد در مورد گذشته موضع بگيرند فقط يك مچگيري نيست. غرض تخطئه آنان نيز نيست. مسئله اين است كه "امروز" آنان چه مي كنند. اين افراد (از انديشمنداني چون سروش گرفته تا همه علي و نقي ديگر) كه امروز فرياد دموكراسي و آزادي را سر داده اند بايد نشان دهند كه منظورشان از اين مفاهيم چيست و چه استنباطي از آن دارند. آن چه كه تا كنون ديده شده اين است كه اينان پيرو نوعي "دموكراسي موضعي " هستند كه به دليل نماي فريبنده آن به مراتب خطرناكتر است.
"ميردامادي و هم انديشانش در واقع مي گويند كاري كه كرده اند (يا تاييد كرده اند) در معناي مطلق آن "نادرست " نيست و بلكه به شرايط بستگي دارد. بنا بر اين ، در "آن شرايط" اين عمل توجيه پذير بوده ، و حالا نيست. معناي اين حرف آن است كه اگر "شرايط مناسب " ديگري پيش بيايد آنان معتقدند كه آن كار درست خواهد بود. اكنون ، "شرايط" موضعي را ايجاب مي كند كه آنان گرفته اند (اين عمل ناخودآگاهانه است ، آنان واقعا درك نمي كنند كه اين انديشه هاي باز زاده شده تا چه حد متزلزل است). برخورد انتقادي به گذشته ، و پذيرفتن اين واقعيت كه "نادرست " در هر زمان نادرست است ، بخشي از تحولي است كه آنان فكر مي كنند از آن گذشته اند. ولي آنان از اين مرحله نگذشته اند، و بايد اين واقعيت را به آنان يادآور شد! در فضاي امروز جامعه ما بسيار ساده مي توان بر روي قطار آزادي و دموكراسي پريد، ولي آنان كه امروز با يك چشم برهم زدن و بدون تعمق كافي در مورد معاني آن چنين مي كنند به همان سادگي در صورت تغيير شرايط از آن پياده مي شوند.
"در آمريكا در مورد رفتاري كه در جريان جنگ جهاني دوم با آمريكاييان ژاپني الاصل شد ٥٠ سال برخورد انتقادي جريان داشته است. امروز كسي ترديد نمي كند كه چنين رفتاري بد است ، ولي همه نمي پذيرند كه اين رفتار در آن موقع نيز بد بوده است. بسياري به اين نتيجه رسيده اند كه آن حادثه لكه ننگي بر تاريخ آمريكا بوده است. از سوي ديگر، كساني مي انديشند كه در آن شرايط كه آمريكا زير حمله ژاپن بوده چنين رفتاري اگر چه توجيه ناپذير ولي قابل فهم بوده است. اينان كساني هستند كه با يك اتفاق ديگر (مثلا حمله ديگري كه چند هزار آمريكايي را بكشد) آمادگي آن را دارند كه همان رفتار يا بدتر از آن را تكرار كنند. اينان همان مردماني هستند كه پس از ١١ سپتامبر خواهان بازداشت و اخراج همه اهالي خاورميانه اي بودند و در "شرايط مناسب " مي توانند اكثريت آمريكاييان را نيز پشت سر خود بسيج كنند. ولي آمريكا اين خوشبختي را دارد كه نظامش فقط تابع راي كور مردم نيست ، و براي حفظ حقوق مدني و اساسي شهروندان در برابر خواست اكثريت ، از مكانيزم هاي قوي (و نا منتخب) كنترل و تعادل خاصي برخوردار است. در عين حال و با وجود همه اين مكانيزم هاي ايمني ، بي عدالتي هاي زيادي در اين كشور چشم مي خورد.
"ما پيش از آن كه نظامي ايجاد كنيم كه در آينده بتواند ما را از شر خود مان حفظ كند بايد با همه اشتباهاتي كه در گذشته مرتكب شده بوديم برخورد كنيم. اين يك روند پاكسازي ملي است. گرايشي وجود دارد كه مي انديشد هر چه "مردم مي خواهند" مقدس است. كساني كه نامستقيم جنايات گذشته را تاييد كرده اند مي گويند فريب خورده اند، و آنان كه مستقيما در اين جنايات دست داشته اند با گفتن اين كه "مردم " چنين مي خواسته اند از خود دفاع مي كنند. بايد گفت كه "مردم " اشتباه كرده بودند!! در واقع ، تا هنگامي كه جامعه ما نتواند از روند دردناك پذيرش مسئوليت ناروايي هاي گذشته بگذرد، و صميمانه به اين نتيجه برسد كه هيچ جنايتي به دليل شرايط قابل توجيه نيست ، تضميني وجود نخواهد داشت كه در مقطعي از زمان اين اشتباهات را تكرار نكند.
"ما بايد يك بار براي هميشه بپذيريم كه "آرمان هاي صميمانه ، به جا و درست ما براي آزادي و دموكراسي " را آخوندها از چنگ ما بيرون نياوردند - و بلكه ما چنين آرمان هايي نداشتيم! آري ، ما رشد كرده ايم و بالغ شده ايم و اكنون چيزهاي ديگري در مقايسه با آن روزها مي خواهيم. ولي اين تحول به آن سادگي كه برخي مي پندارند نيست. ما هنوز شاهد درك و تعهد عميقي در باره تمامي ايده هاي زيبايي كه امروز همه مدعي آن هستند نيستيم. من شخصا براي يك لحظه نمي توانم بپذيرم كه اكثريت كساني كه امروز ظاهرا تحول يافته اند حتي معنا (و بهاي آن) آن چه را كه مي گويند درك مي كنند - و اگر چنين بود اينان شايد نمي توانستند به اين سرعت بر روي اين قطار بپرند!"
Post a Comment